معنی جامه ابریشمی گرانبها

لغت نامه دهخدا

ابریشمی

ابریشمی. [اَ ش َ] (ص نسبی) ابریشم فروش. ابریشم تاب. ابریسمی. || از ابریشم: دستمال ابریشمی. || منسوب به ابریشم.


گرانبها

گرانبها. [گ ِ ب َ] (ص مرکب) نفیس. قیمتی. ثمین. باارزش. سنگین قیمت:
وی ماه سبک عنان تر از عمر
چون عمر گرانبهات جویم.
خاقانی.
ای درّ گرانبهاتر از روح
چون روح سبک لقات جویم.
خاقانی.
گرچه گهری گرانبها بود
چون مه به دهان اژدها بود.
نظامی.

فرهنگ فارسی هوشیار

ابریشمی

(صفت) منسوب به ابریشم. ابریشم فروش، ابریشم تاب، (اسم) (مستحدث) غلافی از لاستیک و مانند آن که برای حفظ از سرایت امراض مقاربتی آلت رجولیت را بدان پوشانند کاپوت. یا دستمال ابریشمی. دستمال بافته از ابریشم.

فرهنگ عمید

ابریشمی

آنچه از ابریشم بافته یا ساخته شده باشد،
(اسم، صفت نسبی) ابریشم‌فروش،
مانند ابریشم، نرم،
(اسم) (پزشکی) = کاپوت

فارسی به عربی

گرانبها

ثمین، شیء ثمین، غنی، لا یقدر

معادل ابجد

جامه ابریشمی گرانبها

891

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری